خاطرات همسر یک معلم شهید | «فقط ۲۵ روز زندگی مشترک»
به گزارش نوید شاهد ایلام؛ دوازدهم اردیبهشت ماه سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری، جهادگر عرصه تعلیم و تربیت که به عنوان روز معلم نامگذاری شده است؛ فرصت ارزشمندی برای زنده نگاه داشتن این شهید فرزانه و پنج هزار شهید معلم ایران است.
معلم شهید «یداله منصوری» فرزند صیدقاسم سال ۱۳۳۸ در روستای امامزاده سیدحسن (ع) از توابع شهرستان مهران متولد گردید دوران کودکی را در دامن پرمهر و محبت مادر و خانواده مذهبی خود سپری نمود، علیرغم فقر مادی خانواده و شرایط زندگی روستایی و احتیاج به نیروی انسانی، وی تحصیلات ابتدایی را با تحمل شرایط سخت اقتصادی و مسافت طولانی و دستیاری پدر در کارهای کشاورزی در دبستان روستای خود آغاز نمود.
ضمن تعلیم و تربیت دانش آموزان در جبهه و جنگ و کمک رسانی به رزمندگان اسلام حضور فعال و چشمگیری داشت و در فرصتهای مناسب مخصوصاً در ایام تعطیلات تابستان به جبهه میرفت و دوشادوش رزمندگان اسلام با دشمن بعثی میجنگید.
او کار تعلیم و تربیت را آن چنان با جدّیت و پشتکار و علاقه انجام میداد که در میان همکاران فرهنگی خود به عنوان معلمی نمونه و رزمندهای خستگی ناپذیر شناخته میشد و سرانجام در ۲۷ مهرماه ۱۳۶۳ یعنی ۲۵ روز پس از ازدواجش در جوار امامزاده علی صالح (ع) در اثر بمباران هوایی رژیم کافر بعثی عراق به فیض شهادت نایل آمد و ستاره پرفروغ دیگری به اختران تابناک آسمان شهادت کشورمان اضافه شد. مزار این شهید گرانقدر در جوار امامزاده علی صالح (ع) قرار دارد.
فرهنگیان و معلمان به عنوان یکی از ارکان مهم جامعه تلقی میشوند و همین امر باعث شده که در «دفاع مقدس» همچون چراغی پرفروغ بر تارک تاریخ انقلاب اسلامی ایران بدرخشند و در این برهه حساس از زمانه کشورمان نیز مجاهدانه به امر تعلیم و تربیت نسل جدید بپردازند. به مناسبت بزرگداشت روز معلم و مقام شامخ شهید مطهری نوید شاهد به سراغ خانم کریمه مرادخانی رفته که خود و همسرش هر دو معلم بودند که در ادامه مصاحبه با وی را میخوانید:
باید در مدرسه درس ایثار و فداکاری تدریس شود
کریمه مرادخانی همسر شهید معلم یداله منصوری خود از معلمان بازنشسته شهر ایلام است، وی در آغاز کلام خود ضمن بزرگداشت روز معلم تصریح کرد: همسرم یداله منصوری در آغازین روزهای جنگ تحمیلی در جبهه حضور داشت و علاوه بر نیروی رزمی به عنوان یک معلم در مجتمع ایثارگران گُلان مهران به رزمندگان درس میداد تا در کسب تحصیل هم جا نمانند. کلاس درس بهترین مکان برای نشر ارزشهای دفاع مقدس و همچنین سیره شهدا به عنوان اسطورههای عشق و ایثار است. باید کلاس مدرسه به سنگر علم و دانش و گذشت و فداکاری تبدیل شود و ایثارگران این مکتب خانه از جان خودشان مایه بگذارند تا افرادی سالم و مؤفق تحویل جامعه دهند.
بهترین روزهای عمرم همان ۲۵ روز زندگی مشترک بود
مرادخانی در مورد خصوصیات اخلاقی همسرش گفت: یداله پسرعمه من بود. از مهربانی و فداکاریهایش هر چه بگویم کم گفتهام. زمانی که از من خواستگاری کرد دانشجو بود. دوم مهرماه ۱۳۶۳ یک مراسم بسیار ساده گرفتیم، چون اهل تجملات نبودیم. من فقط ۲۵ روز با او زندگی مشترک داشتم اما همان چند روز بهترین روزهای عمرم بود. به ادای نماز در اول وقت تأکید میکرد. در کمال اخلاص میرفت و در جبهه به رزمندگان درس میداد. عاشق رهبر بود و میگفت جانم فدای رهبر. یداله برای من سمبل پاکی و تقوا بود.
همسرم عاشق شهادت بود
در ظهر بیست و هفتم مهرماه ۱۳۶۳ یکی از فجیعترین بمبارانهای صالح آباد اتفاق افتاد و جان تعداد زیادی از ساکنان این شهر را گرفت. مرادخانی در این خصوص یادآور شد: شب پیش از بمباران صالح آباد ما تا صبح بیدار بودیم. دشمن به میمک حمله کرده بود. صدای توپ و خمپاره زمین را هر لحظه به لرزه درمی آورد. ساعت دوازده ظهر ۲۴ محرم بود که هواپیماها در آسمان شهر صالح آباد ظاهر شدند یکی از آنها آنقدر در ارتفاع پایین پرواز میکرد که ما قیافه خلبان را به وضوح دیدیم. زمانیکه هواپیمای دشمن خانه همسایه را بمباران کرد من و پدر و همسرم در حیاط خانه بودیم. یداله ما را هول داد داخل خانه و ترکش به خودش اصابت کرد. پدر و برادرش زخمی شدند.
وی در خصوص آرزوی همسرش برای شهادت گفت: همسرم با دوستش عباس نوره زاده صبح روز شهادتش به گلزار شهدای صالح آباد رفته بود، آنها پس از شستشوی قبر دوست شان شهید حمید عبدالهی، دو قبر خالی کنار سنگ قبر حمید میبینند داخل قبرها را تمیز میکنند و حتی سنگریزههای داخل آن را بیرون میریزند. یداله نگاهی به یکی از قبرهای خالی میکند و میگوید خوشا به سعادت آن کسی که قرار است در این قبر دفن شود قول بده اگر من شهید شدم در این قبر دفن شوم اگر هم تو شهید شدی قول م یدهم همین جا دفنت کنم. همسرم ظهر همان روز شهید شد و عباس به ما گفت که یداله باید در آن قبری که دوست داشته کنار دوستش دفن شود.
فرزندم بهترین یادگار همسرم است
وی در ادامه افزود: چند روز بعد از شهادت همسرم فهمیدم که حامله هستم. نمیدانستم خوشحال باشم که از همسرم یک یادگار قرار است برایم بماند یا ناراحت باشم که در آن سن کم مادر شدهام و قرار است بدون پدر او را بزرگ کنم. یک ماه قبل از شهادت همسرم به عنوان معلم حق التدریسی کارم را آغاز کرده بودم، اما وقتی فهمیدم حامله هستم کارم را ترک کردم چند ماه بعد در کنکور قبول شدم ولی وقتی به فرزندم فکر میکردم که چند ماه دیگر متولد میشد و من باید هم برایش پدری میکردم و هم به عنوان مادر بزرگش میکردم قید دانشگاه را زدم. فرزندم را در اوج آوارگی در بیمارستان شهید سلیمی که در منطقه ششدار ایلام بود به دنیا آوردم و از آن روز نور تازهای در زندگیام پیدا شد.
سعی کردم برای پسرم بهترین معلم باشم
فرزندان شهدا مخصوصاً آنان که بعد از شهادت پدر به دنیا آمدهاند تصویر واضحی از پدرشان ندارند، چون او را ندیدهاند. مرادخانی در این خصوص اذعان داشت: پسرم در کودکستان شاهد بود که از من پرسید مامان بچههای کودکستان میگویند ما بابا نداریم. پسرم به یکی از برادران من خیلی وابسته بود و چون درک و فهمی از پدر نداشت به او میگفت بابا. کلاس اول که شد یک روز گفت: مادر! شهید یعنی چی؟ او با اینکه در عالم واقع پدرش را هیچگاه ندیده بود اما چند بار گفت که او را در خواب دیده است. پسرم که کمی بزرگتر شد به خاطر علاقه به شغل معلمی تصمیم گرفتم برگردم سر کار و آموزگار شدم. سعی میکردم هم برای فرزندم و هم برای بچههای مردم معلم خوبی باشم. به تعلیم و تربیت دانش آموزانم اهمیت میدادم همانطور که برای فرزندم سنگ تمام میگذاشتم. در واقع همه آنها را به چشم فرزند خودم میدیدم. سعی کردم که فرزندم هیچوقت جای خالی پدرش را حس نکند. او درس خوان و آرام و باهوش بود و در حال حاضر دکترای معماری دارد و استاد دانشگاه است.
ایثارگری، مهارت یک معلم است
وی در خصوص فعالیتهای شهید منصوری بیان داشت: همسرم پس از اتمام درسش در دانشگاه شهید چمران اهواز به جبهه مهران پیوست و در عملیاتهایی همچون میمک و والفجر ۳ با دوستش علی محمد جماالدینی (شهید) شرکت کرد. یداله سال ۱۳۵۷ در دانشگاه شهید چمران اهواز در رشته زیست شناسی درس خوانده بود وقتی درسش تمام شد به ایلام بازگشت و یک شیفت دبیرستان و شیفت دیگر راهنمایی تدریس میکرد و بعد از تعطیلی مدرسه به مجتمع ایثارگران گلان میرفت و به رزمندگان درس میداد. کسی او را مجبور به تدریس در مجتمع ایثارگران نکرده بود اما او میگفت اگر دانش آموزان به خاطر ادامه تحصیل به شهرشان برگردند جبهه خالی از نیرو میشود. من ایثار و فداکاری را از همسرم یاد گرفتم. او بهترین الگو بود برایم. بعد از شهادت همسرم سه تا از برادرهایشان به جبهه رفتند آنها میگفتند باید تقاص خون برادرمان را از دشمن بگیریم. برادرش محمود اسیر شد و آن دو جانباز شدند.
کلام آخر
کریمه مرادخانی فرارسیدن هفته معلم را فرصتی مغتنم برای پاسداشت مقام والای معلمانی دانست که با عشق و ایثار، رسالت خطیر تعلیم و تربیت را برعهده دارند. وی در ادامه تأکید کرد: این هفته، نه تنها یادآور تلاشهای بی وقفه معلمان در مسیر تربیت نسل آینده است، بلکه فرصتی برای تجلیل از سنگرهای مقاومت علمی و معنوی است؛ معلمان دلسوز و متعهدی که به مقابله با نادانی و بیعدالتی پرداختند. امیدوارم که آینده کشورمان ایران به دست کسانی بیفتد که همانند رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی ایثار و فداکاری را سرلوحه زندگیشان کرده بودند. قطعاً یک معلم ایثارگر دانش آموزی مثل خودش میتواند تربیت کند. آینده مملکت ما را معلمان خوب رقم میزنند، چون تنها آنان هستند که میتوانند دانش آموزانی تربیت کنند که برای جامعه فردا خوب و کارآمد باشند.
انتهای متن/